- پر کین
- پر حسد پر حقد
معنی پر کین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر حسد پر حقد
حالت و چگونگی پر کینه
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، کینه جو، کینه خوٰاه، کینه کش، کینه ور
حسود، با غیرت
جمع رکن، استون ها، دیوانیان دیوانمردان، جمع ارکان، جمع رکن ستونها. یا اراکین دولت. سران دولت
تنکه زنانه که سرپای آنرا چین داده باشند
پر آژنگی پر چینی پر نوردی پرانجوغی
پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد، پر غم و اندوه
مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
پرگوی، پرچانه، پرحرف
پر از زخم پر قرحه پر جراحت
کسی که دارای خون کافی و وافی باشد مقابل کم خون، خون آلود. یا جگر و دلی پر خون. پر اندوه پر درد دردمند غمزده. یا صورت چهره رخ پر خون. افروخته گلگون. یا مژه چشم دیده پر خون. خونبار
حالت و چگونگی پرچین
پر غم، پر اندوه
خرفه فرفخ بقله الحمقا
سخت ترسان بیمناک هراسان
دردم، درحال، فوراً
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
در هنگام
دایره و هر چیز میان تهی مانند چنبر و طوق و امثال آن هر چیز گرد میان تهی، چنبر ماه خرمن ماه هاله
هر چیز پر سوراخ و شبکه دار: (چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پر وزن) (لغ)، آردبیز غربال پرویز
پرنیان
پر از گیاه گیاه ناک پر نبات
که کوس بسیار دارد پرشکن پر نورد بسیار کیس
حلوایی با جوز و بادام
نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا همه ظرف را فرا گیرد انباشتن مملو کردن ممتلی کردن مشحون کردن، بسیار انجام دادن بسیار کردن: کار نیکو کردن از پر کردن است، اشغال کردن مشغول کردن، اشباع در حرکت: (استکان... در اصل استکن بود پر کردند استکان شد) (منتهی الارب) یا پر کردن تفنگ (توپ و مانند آن)، باروت و گلوله یا فشنگ در آن نهادن، یا پر کردن دندان. تراشیدن قسمتهای کرم خورده و فاسد دندان و ممتلی کردن آن با سیمان و پلاتین و مانند آن. یا پر کردن قوه باطری و مانند آن. آنرا در جریان برق قرار دادن تا برق در آن ذخیره شود. یا پر کردن شکم. پر کردن معده. ممتلی کردن معده. یا کسی را پر کردن، با گفتار او را بدشمنی دیگری بر انگیختن نزد او از دیگری بدگویی کردن
پر من پرمنش پر تکبر
سنسکرینت کوشیدن، خور خیز (طلوع آفتاب)
که شیر بسیار دهد: گوسفند پر شیر
پر آرام پر صبر و تحمل
پر صبر
پردگی